ایلناز عسلیایلناز عسلی، تا این لحظه: 16 سال و 1 ماه و 10 روز سن داره
آرش کمانگیرآرش کمانگیر، تا این لحظه: 16 سال و 1 ماه و 1 روز سن داره
یکتا گلییکتا گلی، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 23 روز سن داره
ریحانه جانریحانه جان، تا این لحظه: 9 سال و 11 ماه و 11 روز سن داره
امیررضا جانامیررضا جان، تا این لحظه: 9 سال و 5 ماه و 8 روز سن داره
مهدیای نازممهدیای نازم، تا این لحظه: 6 سال و 6 ماه و 3 روز سن داره

✿خاطرات نوه های مامان شهین در وب✿

تهدید

دیروز صبح با صدای ضرب بیدار شدم ... نمیدونستم تیشه است یا جیز دیگه !! اومدم توی حیاط دیدم بله ؟؟ گل پسر یه آجار دستشه و به هرجی میرسه ضربه میزنه ... حالا من بهش میگم مگه نمیدونی خوابم نکن خوب ...  آقا با ناراحتی آجار رو زمین میندازه ومیگه : شما هم بیان خونمون تا من و بابام بگیم صداتون اذیتمون میکنه ساکت شید !!!! شما بودید جی میگفتید ؟؟؟    * اون شب مامانش واسه 20 دقیقه گذاشتش خونه ما اینقد بی تابی کرد ... به قول مامانم خوب که صبح تا ظهر که مامانش نیست اینطور نمیکنه ... گل پسرمون قلب لطیفی داره  ...
10 اسفند 1391

غلتیدن

   تازه مادربزرگ گفت که مامانت بهش سفارش کرده اولین غلتیدنت به طور کامل رو ثبت کنم ... منم فوری بهش زنگ زدم و مامانت گفت :   یکتا عسلی ششم اسفند واسه اولین بار و به طور کامل واسه خودش غلتیده ...  ای شیطون بلای عمه ..جشم نخوری ایشالا و مبارک باش ...
9 اسفند 1391

تولد

اولین جشن تولدی که یکتا گلی شرکت کرد : 2 اسفند 91 تولد 24 سالگی زن عمو وحید که خونه ما برگزار شد ... انشالا همیشه جاهای خوب و خوش بری گلم ...
3 اسفند 1391

سوتی

آرش خان امروز اومده به یکی از همسایه ها که یه بره کوجولو داره بگه خاله برای بره ات علف آوردم گفته :  خاله ببین برای علفت بره آوردم ... ههههههههههه  سوتی داده در حد تیم ملی .........  لطفا ً زیاد نخندید تو روحیه بجه تاثیر داره 
2 اسفند 1391

دروغ آوریل

اینجا همه جیز باب اسفنجی تشریف داره .. حرف زدن .. لباس .. کیف .. برجسب ... نقاشی .. و خیلی جیزای دیگه ...  باب قصه ما یه بخشی داره به اسم  *** دروغ آوریل *** ((( در موردش توی ویکی پدیا هم مطلب هست ))) حالا خاله ص واسم تعریف کرده که دیروز ایلناز خانوووم بهش گفته : بیا ببین توی  حیاط یه گنجشک کوجولوی خوشگل هست و وقتی خاله خانوم رفته تو حیاط ایلی زده زیر خنده و گفته دروغ آوریل دروغ آوریل .........  ای وای من با این حرف های باب اسفنجی  ...
2 اسفند 1391